نمایش سوال و پاسخ
موضوع: اصول
مراد از حیثیت تعلیله و تقییدیه در مباحث اصولی چیست؟
حيثيت سه گونه است: حيثيت اطلاقيه و حيثيت تقييديه و حيثيت تعليليه.
حيثيت اطلاقيه، نه قيدى به موضوع اضافه مىكند و نه علّت اثبات محمول براى موضوع را شرح مىدهد؛ بلكه بیان سرایت محمول به همه افراد یا حالات موضوع می باشد. حيثيت اطلاقيه، قيدى نيست كه به موضوع اضافه شود و در نتيجه، موضوع دو چيز(قيد و مقيد) بشود. همچنين حيثيت اطلاقيه، بيان دلیل اثبات محمول براى موضوع نيست؛ مثلا وقتی مىگوييم: «الانسان، من حيث هو انسان، حيوان ناطق». اين «من حيث» نه قيد موضوع (انسان) است و نه بيان علّت اثبات محمول براى آن است؛ به اين معنى كه انسان بدون هیچ حدّی حيوان ناطق است.
اما مفاد حيثيت تقييديه، مقيد شدن موضوع به حيث است؛ وقتى مىگوييم: «الجسم من حيث كونه ابيض مرئىّ»؛ يعنى جسم، به تنهايى مرئى نيست، چون جسم كه ديده نمىشود. آنچه ديده مىشود، الوان است. پس«مرئى»كه محمول است، براى بياض كه حيثيت تقييديه است، بالذات و براى جسم بالعرض ثابت است و همين جاست كه حيثيتهاى تقييديه با واسطههاى در عروض يكى مىشود. پس اطلاق «مرئىّ» بر جسم احتياج به حيثيت تقييديه(بياض) دارد. بنابراين، بياض، واسطه در عروض مرئى بودن براى جسم است.
اما حيثيت تعليليه، قيد موضوع نمىشود. موضوع، يك چيز است، اما حيثيت، علّت اثبات محمول براى موضوع است. مىگوييم: «الانسان من حيث هو متعجب ضاحك»، ضاحك را بر انسان اطلاق مىكنيم و مىگوييم: انسان، ضاحك است؛ نه اينكه انسان مقيد به تعجب، ضاحك است. پس تعجب، حيثيت تعليليه است و محمول را براى موضوع اثبات مىكند و همينجا نيز واسطه در ثبوت است، زيرا شىء مورد وساطت، ضحك است، واسطه، تعجب و ذو الواسطه، انسان است. در اينجا متعجب، واسطه در ثبوت ضحك براى انسان است و اسناد ضحك به انسان، اسناد حقيقى است. اما در عينحال خود متعجب كه واسطه ثبوت ضحك براى انسان شده است، به ضاحكيت متّصف نيست.